ستون آخر
ادعانامه ای علیه چپ سنتی در پوشش کمونیسم کارگری
على جوادى

برای ما فعالین و کادرهای کمونیسم کارگری مناسبات و روش برخورد احزاب موسوم به کمونیست کارگری (حزب حکمتیست و حزب کمونیست کارگری) در قبال یکدیگر و در مقابله با ما یک واقعه تلخ و ناگوار است. به مجموعه ادبیاتشان نگاه کنید. به "پاسخ" و به "جدل آنلاین" نگاه کنید. بی پروا یکدیگر را به "قوم پرستی" و "پرورژیمی" و "باند سیاهی" متهم میکنند. لطفشان بعضا شامل حال ما هم میشود. گویی مسابقه ای برای هتک حرمت، جعل مواضع، و تحقیر و تخریب کادرها و نیروهای صف مقابل در جریان است. کسانی که در این صف تقابل قرار دارند که از همگان در هتک حرمت و تخریب پیشقدم ترند. از قرار میزنند تا مرعوب کنند، ساکت کنند. در صفوف این دو جریان نیروهایی را می بینید که مشت گره کرده اند، فریاد میزنند، و لباس رزم به تن کرده اند. سرود زمزمه میکنند و آرایش جنگی بخود گرفته اند. انگار برای جنگ آمده اند. اما دقیق تر که نگاه میکنی متوجه میشوی که گویا به جنگ طبقه و نظام حاکم نرفته اند. بنظر به جنگ "خودی ها" آمده اند. گویا آماده اند تا سنگهای بنای جنبش کمونیسم کارگری را از جا بر کنند. گویا آماده اند تا برای پیشبرد اهداف سازمانی خود هر آنچه که دستاورد این جنبش بوده است را له کنند تا راه "پیشروی" خود به جلو را هموار کنند. گویی هدف وسیله را برایشان توجیه میکند. واقعا تاسف آور است. کمتر جنبشی را میتوان مشاهده کرد که با از دست دادن نظریه پرداز و سازمانده خود دچار چنین وضعیتی شده باشد و این چنین مورد تعرض گرایشات دیگر قرار گرفته باشد. از قرار دارند "انتقام" میگیرند. انتقام چپ سنتی از کمونیسم کارگری و منصور حکمت و دستاوردهایش. نفس از دست دادن منصور حکمت در آستانه یک تحول اجتماعی در جامعه ایران برای جامعه ای خواهان آزادی و برابری و رفاه به اندازه کافی تکان دهنده و زیر و رو کننده بود. شاهد تخریب سنت و مبانی کمونیسم کارگری شدن دردی مضاعف است.
واکنش در قبال این پدیده عموما یکسان است. کافی است کمی از آن فاصله بگیرید. از کمی دورتر به این "تقابل" نگاه کنید. این پدیده ای زیبا و دوست داشتنی نیست. کمتر رغبت و حس احترامی را به خود جلب میکند. برعکس، منزجر کننده و کسل کننده است. اشتباه نباید کرد. نباید اسیر توهماتی شد که چنین تقابلی را گوشه ای از "مبارزه ایدئولوژیک" کمونیسم کارگری میدانند. نه، این پدیده دیگری است. از جنس دیگری است. ناشی از منافع سیاسی و اجتماعی متفاوتی است. مبارزه ایدئولوژیک و نظری و سیاسی ابزاری برای تحقیر و له کردن و جعل مواضع نیست. وسیله ای برای برتری طلبی و خود فریبی نیست. این "انتقادات" کوبنده نیست. غیر اجتماعی و فرقه ای است. وجهی از مبارزه طبقاتی نیست. علیه آراء حاکم در جامعه نیست. پیکاری علیه سنتهای نظری و فکری گرایشات اصلی طبقه حاکم که توانسته اند مهر خود را بر ذهنیت انسانها در مقیاس صدها میلیونی بکوبند، نیست. جدل درون جنبشی نیست. تخریب سنتهای والا و متمدنانه جنبش کمونیسم کارگری است. این گرایش و سنت همانقدر به کمونیسم کارگری منصور حکمت نزدیک است که بلوک شوروی و حکومتش به انقلاب کارگری و سنت بلشویکی لنین شباهت داشت. یک پی آمد نفوذ آراء و گرایشات غیر کمونیستی و کارگری در صفوف جنبش ما است. تعرضی به کمونیسم کارگری تحت لوای کمونیسم کارگری است. ٽمره بازسازی چپ سنتی و پوپولیستی شکست خورده اما این بار در پوشش کمونیسم کارگری است. گسترش تحرک و تقلای چپ سنتی در ظاهر کمونیسم کارگری است.
برای دگرگون کردن این شرایط هشدار و اعلام خطر کافی نیست. یاد آوری سنتهای خوب گذشته کافی نیست. باید دست به کار تغییر شد. باید حاشیه ای کرد. اما برای تغییر قبل از هر فراخوانی باید جایگاه این حرکت اجتماعی را توضیح داد. باید جایگاه این سنتها را بعنوان حرکات غیر کارگری و کمونیستی توضیح داد. این پدیده را باید اجتماعا کنار زد. کل بنیاد این چپ سنتی را باید نقد کرد. نقدی از موضع یک حرکت متفاوت اجتماعی. نباید اجازه داد چنین سنتهایی را به اسم کمونیسم کارگری و منصور حکمت بنویسند. ما اجازه نمیدهیم این آوار را بر سر جنبش ما خراب کنند.
میگویند "گذشته چراغ راه آینده است". دروغ میگویند. داستان تاریخ زندگی بشر تلاش برای تغییر وخلاصی از مصائب و مشقات زندگی توده های مردم است. گویا باید استٽنائی قائل شد.*